کد مطلب:223738 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

خلافت عمر در اسلام
اسلام سلطنت و خلافت ندارد - حكومت شرعی و عرفی جداگانه هم ندارد بلكه یك حكومت ملقه الهیه بوده مقید باحكام آسمانی است كه دیانت و سیاست - اقتصاد - و اجتماع - فرهنگ و معارف - علم و ادب و هنر و صنعت همه چیز در آن مستهلك است اول كسی كه اصول ولایتعهدی را در اسلام مجری داشت ابوبكر بود.

پیشوای اسلام در مدت 23 سال سلطنت الهیه تمام آنچه كه بشر از فرد و اجتماع بدان محتاج است در تمام ادوار آفرینش بنام قرآن بر مردم قرائت فرمود و حكومت بر مردم را طبق فقه اسلام كه شامل: عبادات - عقود - ایقاعات - احكام است عملا بمردم نشان داد و چیزی خارج از مرز این امور نیست تمام شئون زندگانی اجتماعی بشر در حدود دیوار و مرز داخلی این محیط حكومت پیش بینی شده و هر اندازه رشد عقلی و رشد ملی بشر بالا برود چیزی بیشتر از آنچه در این دایره آموزش و پرورش آسمانی است نخواهد بود - اسلام یك نوع حكومتی آورد كه از سیاست منفك نیست «اما نه این سیاست عرفی» و از حقیقت هم مجزا نمی شود صداقت و امانت از اركان اسلام بمعنی تسلیم و سلم و سلام است. [1] .

پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم دین خود را با ابلاغ آخرین حكم «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا». با ولایت و نصب امامت پسر عمش علی ابن ابی طالب علیه السلام با كمال صراحت منصوص كه در كتاب امیرالمؤمنین علیه السلام مفصل نگاشته ام اتمام دین را بمردم ابلاغ كرد و خبردار شد كه باید از این جهان برود - در آخرین ساعات



[ صفحه 159]



زندگی هم كاغذ و مركب خواست كه چیزی بنویسد برای تحكیم مبانی خلافت علی بن ابی طالب وصی و جانشین و امام منصوص پس از خود مخالفین نگذاشتند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رحلت فرمود - پس از درگذشت آن بزرگترین منجی آسمان بشریت جاه طلبانی كه توطئه قبل خود را طبق نقشه ای دیده بودند همان اوان كه علی بن ابیطالب مشغول تجهیز و كفن و دفن بود در سایبان (سقیفه) بنی ساعده جلسه ای تشكیل دادند و یكی را بخلافت برگزیدند یعنی خط سیر حكومت اسلام را منحرف نمودند. مدت سه سال گذشت و احتجاجات و مذاكراتی شد كه در كتب مربوط ثبت است ابوبكر پس از خود عمر را روی ولایتعهدی برای زمامداری مردم معین و معرفی كرد در حالی كه بر خلاف انتخاب اجمالی مدعای خودش بود و عمر بسمت ولایتعهدی خلیفه شد و این عمل موجب تجری و جسارت عثمان و دیگران گردید تا معاویه هم برای یزید در سال 55 هجرت اقدام بگرفتن بیعت نموده و رسما در سال 55 یزید را بسمت ولیعهدی بخلافت معرفی كرد - و آنچه جنایت در اسلام رخ داد. از امیه و دودمان او است. [2] .

ابن خلدون می نویسد «ان معاویة عهد الی یزید خوفا من افتراق الكلمه بما كانت بنوامیه لم یرضوا تسلیم الامر الی سواهم» شرح بیعت گرفتن معاویه را در كتاب سیدالشهداء علیه السلام مفصل نگاشته ام و اینجا منظور از تذكر بود كه تا مقدمه ای برای ولایتعهدی حضرت امام رضا علیه السلام بشود.

اصولا از این عمل كه خلاف سیره و روش اسلام هم بوده ملت اسلام خیری ندید و بمنطوقه ی «كلمة حق یراد بها الباطل» برای حفظ از افتراق سعی در افتراق شد و با آوردن یزید روی كار جنایتی عظیم رخ داد كه تا عامل بر مدار خود می چرخد اثر آن فراموش نخواهد شد.

احمد فرید رفاعی می نویسد: باتفاق كلیه اهل حل و عقد تاریخ و حدیث علمای سیاست و اجتماع این عمل مرضی مردم نبود و بنی امیه در اصول ولایتعهدی خیانتی بزرگ بعالم اسلامیت و رشد ملی مسلمین نمود - آنها حرص بر اجراء منطق شهوت و حكومت بر عرض و ناموس مردم طبق تمایلات نفسانی داشتند. [3] .

ما شرح مفصل كارهای بنی امیه را در اسلام در جلد اول سیدالشهداء اجمالا نوشته ایم كه برای بسط اطلاع بدان مراجعه شود. [4] .



[ صفحه 160]



خطر ولایتعهدی در اسلام و عكس العمل آن در تاریخ بقدری روشن است كه همه مورخین از آن اظهار تنفر نموده اند - و با مبالغی هنگفت كه باشخاص حساس می دادند این منصب را برای اولاد خود می خریدند چنانچه بنقل ابن خلدون مغیرة بن شعبه از معاویه برای كار یزید مبلغی بی حساب گرفت و مروان بن حكم برای ولایتعهدی پسرش عبدالملك بن مروان و او برای عبدالعزیز بن مروان و غیره مبالغی وافر بذل كردند تا موفق شدند.

یكی از معایب بزرگ این كار اختلاف طبقاتی و عصبانیت اعراب شد كه سخت از این سیاست شوم متنفر شدند و دنبال فرصت گشتند تا بدست ایرانیان دولت بنی عباس را بوجود آوردند.

تاریخ آئینه ی اعمال و رفتار مردم است یك سیاست مزورانه و مدلسانه ای از دیر زمانی در شرق حكومت می كرده و گاهی رو بضعف و زمانی شدت می یافته است كه مجموعه ی این سطور تاریخ در قرون متوالیه معرف روح پاك و بی آلایش شرقی مخصوصا ایرانی و دو رنگی اسباب موضوعی نداشته بلكه یك خط مشی در نظر می گرفته و گاهی برای انجام آن تیری بتاریكی زده مرد صالحی را برای عوام فریبی انتخاب می كرده و پس از استفاده از حسن شهرت و صلاحیت او را عزل یا موجبات نارضایتی او را فراهم كرده تا خود بكنار رود و بازیگر توانائی را روی صحنه می آورد تا هدف خود را تعقیب نماید و برای اجرای این نقشه های استعماری و استثماری افراد و اجتماعات و امكنه مبالغی بی حساب صرف اجرای منظور می كنند. همیشه هدف اصل سیاست استعماری و استفاده از عناصر محیط است و افراد برای این سیاست بمنزله ی ابزار و وسایل صنعت و حرفه بوده اند هر كدام بیشتر استفاده می داده از او حداكثر استفاده را می كردند و چون فرسوده می شد، كنار می گذاشتند و مفهوم حقیقی دنیا را نشان می دادند و بعد با كمال خفت و خواری و بی اعتنائی با آنها تلقی می كردند - ما در عصر خود از این وقایع بسیار دیده یعنی غیر از این ندیده ایم.

شاخص ترین نمونه ی این سیاست در خاندان بنی امیه كه اصلا عرب نبوده اند در اسلام تجلی كرد و آنها علاوه بر آنكه باسلام عقیده نداشتند اظهار مهدویت و نبوت و حتی الوهیت كردند و پیروان آنها این شجره ملعونه را معصوم دانسته و بعنوان اجتهاد مجتهد در عمل بدون مسئولیت شناخته و بعد هم كه آنچه خواستند كردند باب اجتهاد را با ائمه اربعه ی مسدود



[ صفحه 161]



نمودند و شرح مفصل این جریان را كه از منابع موثق اتخاذ شده و شاید ابتكاری در تاریخ باشد در كتاب مفصلی نگاشته ام. [5] .

حاصل این سخن این است كه تطور تاریخی اسلام دو حقیقت را بمورخ می نماید:

1 - جنایات بی حد و حصر آل اموی و شاخه های متفرع بر آن در طول یك قرن.

2 - عظمت سیاست حضرت حسین علی علیه السلام یگانه فداكار و بزرگترین مجاهد اسلام است كه بتمام عقاید و افكار مخمورانه و مجنونانه این خاندان آگاه بوده و قیام خونین او بوده كه توانست پرده های ریا و ستم و شرك و كفر و جاه طلبی بنی امیه را بالا بزند و دعوی نبوت و الوهیت و عصمت و كفر آنها را با اعمال و جنایاتشان بجهانیان نشان دهد و دنباله آن را تا زمان امام رضا علیه السلام با كمال قدرت بر مردم جهان عرضه داشتند؟!


[1] عصر المأمون ص 38 ج 1 - شرح آنرا در جهان اسلام مفصل نوشته ام.

[2] شرح مفصل آن در كتاب مستقلي بنام اميه در جاهليت و اسلام نگاشته اند.

[3] عصر المأمون ص 38 ج 1.

[4] كتاب سيد الشهداء ص ج 1.

[5] الوشيع كرد علي يزيدي شامي - الحضارة في الاسلام - تاريخ مقدس الاميه في الجاهلية و الاسلام آقاي دكتر سيد جواد كليددار كربلا - الحضاة في الاسلام - العروبة في دارالبوار - العروبة في الميزان و غيره.